جدول جو
جدول جو

معنی دوبله کردن - جستجوی لغت در جدول جو

دوبله کردن
دگر زبان کردن برگرداندن مکالمه فیلم از زبانی بزبان دیگر بطوری که صداها منطبق با حرکت لبهای هنر پیشگان اصلی باشد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حواله کردن
تصویر حواله کردن
چک کردن حواله دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبله کردن
تصویر آبله کردن
آبله بر آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوره کردن
تصویر دوره کردن
احاطه کردن، محیط شدن، اطراف چیزی گرد آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
آماسه کردن باد کردن گچ یا گل بر دیوار زبانزد ساختمانی آماس کردن گچ و امثال آن و فاصله پیدا شدن میان آن با دیوار یا سقف که مقدمه افتادن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوله کردن
تصویر لوله کردن
پیچیدن، در نور دیدن، طی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوبه کردن
تصویر نوبه کردن
نیابه کردن تب کردن دچار تب نوبه
فرهنگ لغت هوشیار
وژمگیدن پرگاله کردن پینه زدن، یا وصله کردن شکم. ته بندی غذا خوردن خوردن مقدار کمی نان و خوراک یا تنقل برای کاستن از شدت گرسنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویله کردن
تصویر ویله کردن
ویله زدن: (ببالا بر آمد جهانجوی مرد چو رعد خروشان یکی ویله کرد)، ناله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوره کردن
تصویر دوره کردن
((~. کَ دَ))
درس را مرور کردن، محاصره کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طبله کردن
تصویر طبله کردن
((~. کَ دَ))
باد کردن و برآمدن گچ یا رنگ در اثر رطوبت یا علل دیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قبله کردن
تصویر قبله کردن
((~. دَ))
پیش رو داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لوله کردن
تصویر لوله کردن
((~. کَ دَ))
در نوردیدن، درپیچیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ویله کردن
تصویر ویله کردن
((~. کَ دَ))
ناله کردن
فرهنگ فارسی معین
गुच्छा बनाना
دیکشنری فارسی به هندی
গুচ্ছ তৈরি করা
دیکشنری فارسی به بنگالی