- دوبله کردن
- دگر زبان کردن برگرداندن مکالمه فیلم از زبانی بزبان دیگر بطوری که صداها منطبق با حرکت لبهای هنر پیشگان اصلی باشد
معنی دوبله کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چک کردن حواله دادن
آبله بر آوردن
احاطه کردن، محیط شدن، اطراف چیزی گرد آمدن
آماسه کردن باد کردن گچ یا گل بر دیوار زبانزد ساختمانی آماس کردن گچ و امثال آن و فاصله پیدا شدن میان آن با دیوار یا سقف که مقدمه افتادن باشد
پیچیدن، در نور دیدن، طی
نیابه کردن تب کردن دچار تب نوبه
وژمگیدن پرگاله کردن پینه زدن، یا وصله کردن شکم. ته بندی غذا خوردن خوردن مقدار کمی نان و خوراک یا تنقل برای کاستن از شدت گرسنگی
ویله زدن: (ببالا بر آمد جهانجوی مرد چو رعد خروشان یکی ویله کرد)، ناله کردن
amontoar
zusammenknüllen
скомкать
згортати
amontonar
entasser
accartocciare
oprollen
गुच्छा बनाना
menggulung
buruşturmak
kukusanya
গুচ্ছ তৈরি করা
گٹھری بنانا